دیگه تقریبا همه ی آدما حوصلمو سر می برن حتی عشوه های یه عشق قدیمی هم که یه زمانی منو می خندوند و سر کیف می اورد واسم بی معنی شده.......
به همه مشکوکم احساس می کنم همه یه چیزی رو دارن ازم مخفی می کنن همه یه انتظاری دارن یه چیزی می خوان خنده هاشون حوصلمو سر میبره فردا می خوام یه mp3 palyer بخرم و تو مسیر مدرسه آهنگ گوش بدم دیگه حوصله هیچکی رو هم ندارم نمی دونم شاید بتونه منو تو این خود تخریبی همراهی کنه خیلی دوست دارم که لحظاتی رو تنها قدم بزنم یا فکر کنم بدون اینکه کسی مزاحمم بشه یا کسی نگرانم باشه .....
دیگه حوصله جواب اس های دوستامم ندارم .....
اکثرا رو بدون جواب می زارم هر ازچندگاهی یه نگاهی به گوشیم می ندازم ببینم که اون کسی که منتظرشم مسیجی نداده شاید یه حرف جدید ......اما همش همون حرف های تکراری قدیمی آخرش هم یه خاتمه معمولی....
چقدر باید به یکی که ابراز علاقه کرده الکی بگم که دوستش دارم یا جوابشو ندم به بهانه ی اینکه شارژ ندارم ....می ترسم شاید اگه بفهمه خیلی ناراحت بشه .چون خودم اون موقع مب دونم چه احساسی پیدا میکنه